سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عمق یک بی قراری

یانور..

کتاب ها مثل بچه ها می مانند..

مثل بچه های سه چهار ساله که وقتی می خواهی باهاشان دوست بشوی

به زمان زیادی نیاز نداری اما باید توی همان چند دقیقه

تمام تلاشت را بکنی.

بعضی هاشان مثل بعضی بچه ها

خوش اخلاق ترند..

دستت که می گیری شان باتو دوست می شوند..

دلت می خواهد ببوسیشان و با مهربانی بخوانی شان..

بعضی هاشان اما بد اخلاق ترند...

یعنی بداخلاق که نه آخر هیچ کدام از بچه ها

بداخلاق نیستند و همین طور هیچ کدام از کتاب ها...

کمی مرموزترند..

مثلا دیده  ای بعضی بچه ها هرقدرهم که بار اول برایشان شکلک در بیاوری

و بخندانی شان بازهم لبخند نمی زنند و با همان نگاه کنجکاوشان نگاهت می کنند..

بعضی کتاب ها هم همین طوری هستند...

صفحه ی اولشان را که باز کنی حوصله ات سر می رود

از پیچیدگی شان چیزی سردرنمیاوری..

اگر ببینند که بازهم می خوانی شان و رفیق

نیمه راه نیستی...کم کم راز و رمزهایشان را در گوشت آرام آرام پچ پچ می کنند...

و تو حالشان را و حرف دلشان را می فهمی..

و غصه ها و شادی هایشان را ..

همه را خوب می فهمی....

بعضی هاشن دائمی اند...مثل بچه هایی که یک بار بهشان محبت کنی..

آنقدر محبت دارند که همه جا می شناسندتان..

از دور می دوندو می آیند در آغوشتان و خودشان را لوس می کنند برایت..

.بعضی کتاب ها مثل بعضی بچه هایند که هیچ وقت تکراری نمی شوند

هرقدر هم بخوانی شان..

بازهم چیزی برای گفتن دارند..

مثل بچه هایی که هربار دوست داری باهاشن بازی کنی و خسته نمی شوی..

بعضی ها مثل بچه هایی اند که فقط یک بار خواندن دارند..

مثل همان بچه هایی که بامزگی شان فقط یک بار است...

دفع ی دوم آنقدر خسته کننده می شوند که حوصله شان را نداری..

تنها عکسشان را ببینی جالب است..

و حوصله ات سر می رود..

 

خلاصه کتاب ها و بچه ها اینجوری اند دیگر....

هرکدام قصه و حکایتی دارند...

باید رفیق دائمی باشی....نیمه راه که باشی

چیزی نمی فهمی از رمز و رازهایشان..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روزهای اندک وقت آزاد داشتن..

و خواندن کتاب

به بلندای آن ردا

اثر سید علی شجاعی...

 

 

 

 

 

یاعلی ابن الموسی الرضا

 

 

 

 

 

 

پ.ن:

خدا را شکر گرغم هست و غم هست

حرم هست و حرم هست و حرم هست...


نوشته شده در چهارشنبه 94/4/3ساعت 1:48 عصر توسط نگاه آسمانی| نظرات ( ) |